سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پنهان کننده دانش، به درستی دانشش بی اعتماد است . [امام علی علیه السلام]
مشخصات مدیروبلاگ
 
خاتون[3]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

 
 

 

می ستاییم این زمین را، می ستاییم آن آسمان را،
می ستاییم روان های جانوران سودمند را،
می ستاییم روان های مردان پیرو راستی را،
می ستاییم روان های زنان پیرو راستی را،
در هر سرزمینی که زاده شده باشند،
مردان و زنانی که برای پیروزی آیین راستی کوشیده اند،
می کوشند و خواهند کوشید.

(اوستا - فروردین یشت - بند 153 و 154)

«ایرانیان باستان از گذشته های دور تحت تاثیر و نفوذ مادر خدایان یا الهه گان بوده اند که آن ها را حمایت می کردند. با دگرگونی نقش زن به عنوان عنصری سودمند در جامعه، گروه خدایان مادینه نیروی برتر شدند و دست به آفرینش و کارهای شگفت آوردند»[1]

تندیس آناهیتا - مشهور به ونوس سراب - موزه ایران باستاناین بانوخدایان دارای تندیسه هایی بوده اند که در جای جای سرزمین ایران یافت شده اند. این پیکره ها ویژگی های زنانه بارزی دارند که نماد باروری، مادری و زایش است.
هنگام پیام آوری اشوزرتشت، یکتاپرستی به معنای واقعی خود مطرح گردید، پس سایر خدایان به مقام پایین تر نزول کرده و بدین ترتیب امشاسپندان و ایزدان با حضور خود مفاهیم انتزاعی برخاسته از این خدایان را در درون خود و در باور مردمان حفظ نمودند. این فاصله گرفتن از خدایان اساطیری به طور کامل نبوده است و آدمی که مجذوب قدرت بی پایان بانوخدایان خود بوده با اقدامی جبرانی بخشی از قدرت زنانه ی آن ها را در قالب های دختر شاه پریان و داستان های روزمره ی خود جای داده و قسمتی دیگر را هم به صورت زن برتر در ادبیات خود زنده کردند. آناهیتا و اشی از جمله ایزدهای ایرانی می باشند که در جای جای نوشته های باستانی جلوه می کنند.
در میان امشاسپندان سه امشاسپند نخستین یعنی وهومن، اشه وهیشته و خشتره وئیریه، نرینه و سه امشاسپند بعد یعنی سپندار آرمئیتی، هئورتات و امرتات از نظر لغوی مادینه اند.
هسته ی اصلی این سه امشاسپند مادینه مهرورزی، عشق بی آلایش، زایندگی، از خودگذشتگی و پروراندن است و نشانگر اهمیت نقش زن و مادر در اندیشه و باور انسان نخستین و ایرانیان باستان است. از همین خواستگاه است که عبارت های زیبا و دل انگیز «زبان مادری»، «مادر طبیعت»، «مام میهن» و «سرزمین مادری» به وجود آورده و فراگیر شده است.

تندیس زن ایلامی - موزه تبریز

همچنین در باورهای ایرانی «نسل بشر و نخستین زن و مرد جهان به نام مشی و مشیانه از ریشه ی دوگانه ی گیاهی به نام مهرگیاه در دل زمین به وجود آمده و آفریده شده اند و در واقع زمین یا سپندارمذ [2]، مادر نسل بشری دانسته می شده است»[3]
سپندارمذ واژه ای مرکب است از سپنته یا سپند به معنی پاک و مقدس و آرمئی تی به معنی فروتنی و بردباری نیک و مقدس، این واژه در پهلوی به گونه ی سپندارمت و در فارسی سپندارمذ، اسفندارمز و اسفند شده است. در شکل معنوی و مینوی اش مظهر بردباری و سازگاری اهورامزدا است و در جهان مادی و خاکی نگهبانی زمین به وی سپرده شده است. این فرشته که با زمین تجسم می یابد، دست یافتنی ترین فرشتگان است و هرکس در زندگی عادی خود همواره با آن در تماس است و به بدیهی ترین صورت ممکن از موهبت های آن بهره مند می شود بنابراین اهمیت فوق العاده ی او برای مردمان ایران باستان که زندگی را بیشتر به چوپانی و برزگری می گذراندند، قابل درک است.»[4]
این فرشته در اندیشه ی ایرانی جایی بس بزرگ دارد، واژه ی «ایر» که در نام ایران دیده می شود، در واژه ی آمیخته ی «ایرتن» فروتنی است. زنان نیز بدان روی که افزایند ی جهان اند و نمایند ی مهر و فروتنی به سپندارمذ مانند می شوند.»[5]
در وندیداد آن جا که سخن از زمین می رود که چگونه می توان آن را شاد کرد، آمده است : « با برانداختن سوراخ های مار و جانوران زیانکار و آبیاری و شخم زدن و برآوردن گل و گیاه و درخت ... چنین زمین هایی مانند زن زیبا و خوش اندامی است که شوی او در بستر او را شادمان می سازد و آن زن برای وی فرزندان برومند می آورد»[6]
به علت اهمیت زمین و زن، روز پنجم هر ماه موسوم است به سپندارمذ، آخرین ماه سال نیز به همین نام است که از ویژگی باروری و زایندگی زمین سرچشمه گرفته است. ایرانیان روز سپندارمذ از ماه اسفند را جشنی به نام اسفندگان می گرفتند. یا به قولی جشن زن می گرفتند. و این است که سخن ابوریحان بیرونی و گواهی او که در هزار سال پیش (زمان ابوریحان) هنوز این جشن برگزار می شده است.
«اسفندارمز فرشته ی موکل بر زمین است و نیز بر زن های عفیف رستگار و شوهردوست و خیرخواه ... در زمان گذشته این ماه بویژه این روز عید زنان بوده است و در این عید مردان به زنان بخشش می نمودند و هنوز این رسم در اصفهان و دیگر شهرهای پهله (شهرهای ناحیه ی مرکز و غرب ایران) باقی مانده است»[7]

در جای دیگر آورده است که در این روز زنان بر تخت پادشاهی می نشستند و فرمان می راندند، همه ی کارها نیز به دست مردان و پسران انجام می گرفت.
این جشن همراه با آداب رسوم و تشریفاتی ویژه برگزار می شد. نخستین جشنی که در این روز برگزار می شد جشن «مردگیران» یا «مژگیران» بوده است این جشن ویژه ی زنان و به مناسبت تجلیل و بزرگداشت از آنان برگزار می شود.
کارکردهای آرمئی تی یا سپندارمذ در فرهنگ و ادبیات ایرانی بسیار فراوان و گسترده است در گات های زرتشت، 18 بار از او یاد شده است و زرتشت بارها او را برای زندگی پاک برای آرام بخشی به کشتزاران چراگاه ها جانوران برای پیدایی یک فرمانروای نیک و برای کمک به دخترش پورچیستا در گزینش شوی خویش به یاری فرا می خواند. در اساطیر ایرانی او بود که پیشنهاد و فرمان ساختن تیر و کمان برای آرش کمان گیر را به منوچهر شاه داد تا گستره و آغوشش را برای فرزندان خود بازتر کند در متون پهلوی [8] او را یاری رسان نویسندگان به عنوان پدیدآورندگان فکر و اندیشه می دانند.
سراسر اوستا به ویژه فروردین یشت و یسنای 38 آکنده از سخنانی در ستایش و گرامیداشت زمین و زن است. با توجه به منابع موجود دانسته می شود که اسفندگان در ایران باستان روز گرامیداشت زمین بارور و همتای انسانی آن یعنی بانوان بوده است. اما منظور از زن در این جشن همسر است و نه جنسیت آن. بیرونی [9] نیز در نقل آیین های جشن از زن به عنوان همسر یاد می کند و جنسیت زن را در نظر ندارد. آیین هایی که امروزه نیز در بسیاری از نقاط دور و نزدیک میهن برگزار می شود همگی در پیوند با روابط عاطفی و مهرآمیز همسران است و ارتباطی با جنسیت زنانه ندارند. این جشن هنوز هم به نام اسفندی در بسیاری از نواحی مرکزی ایران چون اقلید کاشان و محلات برگزار می شود. و زنان در این روز برای خشنودی ایزدبانوی پشتیبان باروری خود، آشی می پزند که به نام همین جشن، «آش اسفندی» نامیده می شود.
ایزدبانوی سپندارمذ، در اندیشه ی جهانیان بسیار اثر گزار بوده است « ستایش زن و عشق هنگامی به ادبیات اروپایی (و اندک اندک به فرهنگ آنان) راه یافت که اروپاییان در جنگ های صلیبی با فرهنگ ایرانی آشنا شدند.[10]
امروزه در جهان جشنی به عنوان ولنتاین [11] در کنار اسفندگان برگزار می شود. این دو جشن به لحاظ زمان بندی و برخی از درون مایه ها به یکدیگر شباهت دارند. ولنتاین از یک جریان عاشقانه در بعد از میلاد سرچشمه گرفته، اما جشن اسفندگان یادگاری بسیار کهن از اسطوره های زایش و باروری است. مقایسه کردن این دو جشن برای نگارنده انجام پذیر نیست. اما تصور می کنم مردمانی با فرهنگ و اندیشه ی غنی و توانا شایسته است جشنی به بزرگی فرهنگشان برای زمین و زن (همسر)، این دو عنصر سودمند برگزار کنند. ایرانیان که سپاسداری را از بایسته های زندگانی شمرده در این راه از هیچ کوششی فروگذار نمی کنند و باید برای سپاسداری از جایگاه زن و مادر هستی آموزش و فرزندان این خاک و بوم و به یاد کوشش های بی وقفه زنان و مادران، این جشن را پاس دارند.

 

 

 

پانوشت ها و بن نوشت ها:

1. شناخت هویت زن ایرانی - شهلا لاهیجی و مهرانگیز کار.
2. «سپندارمذ» به معنی اندیشه و فداکاری است و «سپند» به معنای مقدس یا برکت بخشنده ی صنعت اوست. او پنجمین ِامشاسپندان است و در گاهان از او چون پرورش دهنده ی آفریدگان یاد می شود و مردم از طریق اوست که تقدس می یابند، او دختر هرمزد است.
3. آیین زناشویی زرتشتیان - اردشیر آذرگشسب - کانون زرتشتیان شریف آباد رویه ی 15.
4. پژوهشی در اساطیر ایران - مهرداد بهار. انتشارات آگه رویه ی 322 و 323.
5. حقوق جهان در ایران باستان - فریدون جنیدی - نشر بلخ رویه ی 23 و 24 و 25.
6. وندیداد - ترجمه ی داعی الاسلام - انتشارات دانش 1361. رویه ی 23 و 25.
7. ترجمه ی آثارالباقیه ابوریحان بیرونی - به قلم اکبر داناسرشت تهران 1352 رویه 302.
8. نوشتار پهلوی «سد» در بندهش.
9. همان، رویه ی 304.
10. این آیین در روستاهای پیرامون کاشان همچون نشلج، استرک و نیاسر در نخستین روز اسفند برگزار می شود.
11. معروف است که روز چهاردهم فوریه همراه است با روز کشته شدن سنت والنتین، کشیش مقدس در سال 269 م - کنستانتین امپراطور روم برای سربازگیری دستور منع ازدواج را صادر کرده بود. در این بین کشیش والنتین مخفیانه به ازدواج برای جوانان دست می زد که به زندان افتاده و در زندان عاشق دختر زندان بان می شود و در روز مرگ در نامه ای کوتاه و عاشقانه، عشق خود را ابراز می کند.
ولی  چهاردهم فوریه در آلمان ،به عنوان روز شوم به حساب می آمد .
در انگلستان، بلژیک، شمال فرانسه و آمریکای شمالی در روز والنتین، بر پایه قرعه جفت‌های برگزیده می‌شدند که در عرض سال (تاروز 14 فوریه سال بعد)، یک روابط عاشقانه شوخی وار می‌داشتند. و به تازگی در این روز گل هدیه می دهند.      
دانشنامهNeue Brockhaus – جلد پنجم-رویه 350- ( ستون سومValantin) –چاپ1971     پس این روز هیچ ارتباطی به روحانی به نامValantin ندارد واین گفته جعلی است.


  
  

«اَمُرداد» در فارسی، در اوستا «اَمِره‌‌تات» و در پهلوی « اَمُردات» به معنی «جاودانگی و بی‌مرگی» و در گات‌ها (سرودهای زرتشت) یکی از فروزه‌های اهورامزداست. امرداد در اوستای نو به صورت امشاسپندبانویی نمودار شده که نامش همواره با نام امشاسپند‌بانو «خُرداد» همراه است. در گاهشماری ایرانی پنجمین ماه از سال و هفتمین روز از هر ماه «امرداد» نام دارد. به فرخندگی هم‌نامی روز و ماه به نام امرداد و بزرگداشت جایگاه آن در اندیشه ایرانیان، روز هفتم امردادماه «جشن امردادگان» برگزار می‌شود. امرداد نماد سرزندگی، نوزیستی و جوانی همیشگی است؛ از این روی در بندهش آمده است: « امرداد بی‌مرگ سرور گیاهان بی‌شمار است؛ زیرا او را به گیتی گیاه خویش است... اگر کسی گیاه را رامش بخشد یا بیازارد، آن گاه امرداد از او آسوده یا آزرده بود...». دستور «داراب پالن» در منظومه «فرضیات‌نامه» از آیین‌های شاد در بوستان و گلستان و باغ و دشت و رسیدگی به آنها به هنگام «امرداد‌ روز» سخن می‌گوید و «مسعود سعد سلمان» نیز شادکامی در امردادماه را سپارش می‌کند. پس ویژگی برجسته جشن امردادگان که در امرداد روز از امردادماه برگزار ‌می‌شود، بزرگداشت نماد سرسبزی زمین و یادآورنده خویشکاری انسان‌ها در پاسداشت آن است. بر این پایه و از دیدگاه نگارنده، شایسته است که این روز به عنوان «روز ملی حفاظت از جنگل‌ها» نامگذاری شود. 

 

در بندهش، آنجا که «درباره چگونگی گیاهان» سخن به میان می‌آید، از میان گل‌ها، «چمبگ/ زنبک / زنبق» گل ویژه امرداد معرفی شده و آمده است: «... این را نیز گوید که هر گلی از آن امشاسپندی است؛ و باشد که گوید:... چمبک، امرداد را ... خویش است...» که بر این اساس از میان گل‌ها، زنبق نمادی زیبا برای امردادماه و جشن امردادگان خواهد بود.

 

 اما پرسش اینجاست که با توجه به گونه‌های متنوع گل زنبق و تفاوت‌های ریخت‌شناسی آنها، بر اساس دانش گیاه‌شناسی امروز، منظور از گل زنبق نامبرده شده در متون کهن ایرانی کدام گونه است؟

 

از میان شاعران پارسی‌گوی، برخی همچون سلمان ساوجی، قاآنی و رمزی کاشانی در سروده‌های خود از گل زنبق یاد کرده‌اند.

 

سلمان ساوجی، زنبق را گلی سفید چون پنجه سیمین با پرچم‌هایی که بساک زرد رنگشان چون خرده‌های زر در میان است، تصویر کرده (در گیاه‌شناسی هر پرچم دارای یک میله است که در انتهای آزاد آن بساک قرار دارد) که این شرح با سوسن آزاد منطبق است:

 

خوش آیدم گل زنبق که پنجه سیمین / پر از قراضه زر عیار بگشاید

 

و قاآنی نیز از بوی خوش زنبق مورد نظرش در کنار نسیم مشک و شمیم عبیر یاد می‌کند که این هم از ویژگی‌های سوسن آزاد است:

 

به لوح صنع مجسم‌ کند بدایع‌ کلکش / نسیم مشک و شمیم عبیر و نکهت زنبق

 

در همین راستا، علی حسین انصاری یا «زین‌الدین عطار» در کتاب «اختیارات بدیعی» نیز زنبق مورد نظر را چنین توصیف می‌کند: « ... گلی است سپید که اندرون گل وی سه خاسک زرد باشد و قد آن شاخ که گل دارد یک گز باشد و زیاده نیز باشد و کوتاه تر نیز باشد و به هر شاخ چهار و پنج و شش و تا ده گل زیادت نیز بود. بوی عظیم خوش دارد...».

 

 اما میرمحمد حسینی تنکابنی در «تحفه حکیم مومن» یا «تحفه سلیمانی» درباره زنبق تاکید می‌کند که منظور از آن گلی غیر از سوسن آزاد یا سوسن سفید و غیر از یاسمین است: «... از ریاحین معروف است و به فارسی سوسن آزاد نامند، ولی غیر این سوسن ابیض و غیر یاسمین است و در سوسن مذکور می‌شود، اشتباه عظیمی در آن کرده اند...».

 

همین نکته را در مورد گل زنبق، محمدحسین عقیلی‌خراسانی در کتاب مخزن‌الادویه (فصل 14، باب 11) با اشاره به کتاب «اختیارات بدیعی» می‌نویسد: «... کسانی که سوسن ابیض دانسته‌اند اشتباه کرده اند...».

 

دکتر احمد قهرمان در کتاب «تطبیق نام‌های کهن گیاهان دارویی...» با توجه به شرح قدیم گیاه زنبق در مخزن‌الادویه، بر این باور است که نام Lilium  به دلیل نوع برگ‌هایی که دارد بیشتر متناسب با این زنبق است، تا  Iiris.

 

او با توجه به شرح قدیم از گل زنبق، نامHemerocallis lilio-asphodelus  یا  Hemerocallis flava از خانواده Liliaceae یا سوسنیان را برای آن پیشنهاد می‌کند؛ این گل همانLemon Day-lily  یا Lemon Lily  یا  Yellow Day-lily  است که در ایران با نام «زنبق زرد» یا «زنبق رشتی» شناخته می‌شود. البته باید توجه داشت که زنبق رشتی با زنبق معمولی در شکل گل‌ها متفاوت هستند. 

 

           

 

            

 

           

 

                             زنبق رشتی یا زنبق زرد یا  Hemerocallis lilio-asphodelus  

 

در منظومه «رمز الریاحین» که توسط «محمد هادی کاشانی» مشهور به «رمزی کاشانی» از شاعران دوره صفوی و هم‌دوره شاه عباس دوم، در وصف اصفهان و مناظره گل‌های باغ هزارجریب نوی اصفهان سروده شده است، از گل زنبق نام برده می‌شود. رمزی کاشانی در این منظومه و در بخشی با عنوان «گل زنبق زرد در تعریف خویش» از زنبق زرد که در آن زمان در باغ هزار جریب اصفهان کاشته می‌شده‌، نام می‌برد که منطبق با Hemerocallis flava است:

 

بگفتا زنبق زرد از کناری / که من دارم نشان از عشق یاری ...

 

اگر آگه شوی از حال من تو / شوی چون خاک ره پامال من، تو

 

مرا باشد سرشک از توده زر/ به قدر از جملگی باشم فزون‌تر

 

شد از اکسیر عشقم چهره چون زر / ز سیمابم گلستان یافت زیور

 

نشان عاشقان رخسار زرد است / کسی آگه بود، کز اهل درد است

 

مرا از عشق جانان آفریدند / غلط گر پاره جان آفریدند

 

کنم بهر نثار روی دلبر / کف و دامن ز برگ خویش پر زر

 

از آن رنگم به رنگ زر برآمد / که چشم اهل عالم بر زر آمد

 

بر اورنگ زبرجد در گلستان / بود تاج زرم از سر نمایان

 

سراپا عشقم و معشوقیم هست / کجا هرگز دهم معشوقی از دست

 

منم فرمانده گل‌ها سراسر / که دارم تاج زر پیوسته بر سر

 

چنانکه دیدیم به دلیل شباهت ظاهری گونه‌های زنبق و سوسن و گونگونی فراوان این دو گیاه، در ایران و دیگر کشورها از دیرباز تاکنون نظرات متفاوت و متضادی درباره رده‌بندی و نام‌گذاری این گل‌ها وجود دارد. البته این موضوع یک دلیل علمی دارد و آن این که زنبق از نظر ژنتیکی هنوز هم گیاهی پایدار و تثبیت شده به شمار نمی‌آید و در طبیعت هنوز هم دورگه‌های زیادی به صورت خود به خود پدید می‌آیند که ممکن است منشاء گونه‌های جدید باشند. البته بررسی‌های کروموزومی تفاوت‌ها و شباهت‌های اساسی را آشکار ساخته و به این آشفتگی‌ها پایان می‌دهد.

 

 این نگارنده در دیوارنگاره‌های کاخ هشت‌بهشت اصفهان که در میانه باغ بلبل واقع است و از آثار برجسته معماری دوره صفوی است، تصاویری از باغ ایرانی را با گل‌های زنبق‌ بنفش رنگ یافته است که به نظر می‌رسد این زنبق‌ها، نقشی از «زنبق رسمی» یا « زنبق معمولی» یا «زنبق باغی» است که به «زنبق آلمانی» نیز معروف است و با نام علمیIris germanica  از خانواده زنبق‌ها یا Iridaceae شناخته می‌شود و به فراوانی در نقاط مختلف جهان کشت می‌شود و به خوبی خود را با محیط طبیعی سازش می‌دهد و رنگ‌های متنوع دارد.

 

به هر روی، به نظر می رسد که زنبق مورد اشاره در متون کهن ایرانی و نماد جشن امردادگان، زنبق زرد یا زنبق رشتی است که تفاوت آشکاری با زنبق رسمی یا معمولی دارد و این دو گیاه از دو خانواده متفاوت هستند که نباید با هم اشتباه گرفته شوند.  

 

                     

 

                       

 

                زنبق رسمی یا آلمانی Iris germanica  در کاخ هشت بهشت اصفهان 

 

                             

 

 Iris germanica  در طبیعت

 


  

بسیاری بر این اندیشه‌اند، حکایت نوروز بیش از آن‌چه که یک رویداد و حرکت اساطیری تاریخی باشد، باور مردم است، اعتقاد به بزرگداشت یادها و یادگارهایی که از زمانی به درازای تاریخ این سرزمین مانده است. از طرف همه کسانی که خود را ایرانی می‌دانند، به عنوان یک رویداد مقدس مورد ستایش قرار می‌گیرد و در اجرای مراسمی که سینه به سینه منتقل شده است، در هر کجای این جهان هستی که زندگی می‌کنند، خود را ملزم به انجام آن می‌دانند.

آقای برهان در کتاب نوروز آیین هزاره‌ها، ‌می‌نویسد: «‌‌‌‌بهار در کشور دیر پایمان ایران، از ویژگی‌هایی برخوردار است که زیست و یا زندگی دوباره گیتی یکی از این ویژگی‌هاست. نوروز نخستین روز بهار است، بدان‌گونه که نیاکان ما باور داشتند که هر گیاهی که در نوروز، گونه‌ای زندگی تازه نداشته باشد، مرده است و چیزی جز هیزم نیست. با پذیرش این باور است که آنان برای بزرگ‌داشتِ نو شدنِ گیتی، جشن برپا می‌داشتند. ایرانیان باور دارند که نوروز را باید گرامی داشت «‌‌زیرا نوروز روز آفرینش نخستین مرد جهان است، و کیومرث نخستین مرد جهان است، مردی که در نوروز، هستی آشکار یافت.»

یحیی ذکاء، اندیشمند ایرانی، از کتاب نوروزنامه برداشتی دارد، می‌نویسد: «‌‌چون کیومرث، اول از ملوک عجم، به پادشاهی نشست، خواست که ایام سال و ماه را نام نهد و تاریخ سازد، تا مردمان آن را بدانند. بنگریست که آن روز بامداد، آفتاب اول دقیقه حمل آمد. موبدان را گِرد کرد و به‌‏فرمود که تاریخ از این‌جا آغاز کنند و موبدان جمع آوردند و تاریخ نام نهادند.»

در ‌‌نوروز آمده است: چون جمشید آن روز را دریافت، آغاز سال را که هر سیصد و شصت و پنج روز و ربعی از شبانروز بود، نوروز نام نهاد  و جشن و آیین آورد. پادشاهان و دیگر مردمان، بدو اقتدا کردند.

ایرانیان برای نوروز، به فلسفه‌های مختلفی معتقد بودند که اساس و پایه‌ی آگاهی آنان به روند شناخت جهان و آگاهی به رموز خلقت را نوید می‌داد. بنابراین فلسفه‌، اعتقاد دارند که نوروز، زمانی است که خداوند از آفرینش جهان فراغت یافت از این جهت اول فروردین که نوروز باشد، به نام اهورامزدا، خوانده می‌شود. و این باور وجود دارد که جشن نوروز یکی از شش جشن سال و مصادف با آخرین گاهن‌بار است. که آن‌ها در سال ایرانی، شش بار و هر کدام به مدت 5 روز جشن گرفته می‌شد، و عبارت بودند از:

1ـ میدیوزرم‌گاه ـ به انگیزه آفرینش آسمان و آن‌چه در آن است.        (از پانزدهم اردیبهشت)

2ـ میدیوشم‌گاه ـ به بزرگداشت آفرینش آب                   (از پانزدهم تیر ماه)

3ـ پتیه شهیم‌گاه ـ به پاس آفرینش زمین                        (از سی‌ام شهریور ماه)

4ـ ایاسیریم‌گاه ـ به شکوه آفرینش گیاهان                         (از سی‌ام مهر)

5ـ میدیاریم‌گاه ـ به بزرگی آفرینش جانوران                         (از بیستم دی‌ماه)

6ـ هم سیتدم ـ به آفرینش مردم                        (در واپسین 5 روز اسفند)

و این گاهنبار ششم را نوروز نام نهادند و آن را جشن گرفتند.

بدین‌سان، آغاز تقویم با اطلاعاتی که از نویسندگان و تاریخ‌دانان مختلف به دست آمده، مشخص شده که اطلاعاتی که در مورد روزها، ماه‌ها و سال‌ها جمع‌آوری شده، بیش‌تر از دوره هخامنشیان است. و از این زمان به بعد، دو نوع تقویم به‌وجود آمده که یکی از آن‌ها، نام اسامی 30 روز ایام ماه آمده. و در بیشتر کتیبه‌ها و آثار باقیمانده از دوران این سلسله دیده می‌شود. دومی گاه‌شماری است که جانشین آن شده و به عنوان تقویم اوستایی مشهور گردیده است.

آقای دکتر ذبیح‌اله صفا در کتاب گاه‌شماری و جشن‌های ملی ایران، می‌نویسد: «‌‌در کتیبه‌های هخامنشی و هم‌چنین در مجموعه‌ای از اسناد که در پرسپولیس کشف شده به‌نام عده‌ای از ماه‌ها، باز می‌خوریم که معلوم نیست از کی در ایران معمول بوده. آیا در زمان عهد سلاطین ماد نیز رسمیت داشته یا تنها از زمان هخامنشیان پذیرفته شده است» (ص 9).

آقای رحیم عزیزی در کتاب بررسی‌های تاریخی و مذهبی آیین نوروزی، اشاره می‌کند «‌‌به‌طور کلی سال خورشیدی ایران مبداء ثابت و معینی نداشته، بلکه از نظر نجومی و تجزیه و ترکیب استخراجی است از سال قمری شمسی بابلیان و سال‌‌های سیار مصریان باستان که برای اولین بار توسط داریوش پادشاه هخامنش بنیان نهاده شد» (ص 76).

داریوش پس از مدتی وابستگی سال‌های ایرانی را با بابل قطع و مستقلا  سال جدیدی را بنیان نهاد. این تقویم در درون شاهنشاهی ایران و کپودوکیه و ارمنستان مراعات می‌گردید... وقتی معایب این سال انتخابی آشکار گردید، از سال‌های کبیسه زرتشت کمک گرفت.

آقای عزیزی در (صفحه 77) اشاره دارد که بنابر متون اوستا، سال به دو قسمت تابستانی هفت ماهه و زمستان پنج ماهه و پنج روزه بوده که بعدا به چهار فصل تقسیم‌بندی شده است.

سال بدون شک، 365 روز محاسبه می‌گردید که به دوازده ماه و پنج روز که به‌نام پنجه می‌نامیدند. هر روزی از ماه را، به نام مخصوص نام‌گذاری کرده بودند. اسامی ماه‌ها در کتاب اوستا دیده نمی‌شود ولی اسامی روزها، تماما در آن ذکر گردیده است. اما در کتب پهلوی اسامی ماه‌ها قید شده و سال به فصول چهارگانه تقسیم شده است. از بین 30 روز اسامی ماه‌ها، روزهای ماه روز ششم فروردین (جشن فروردگان) روز شانزدهم مهر، (جشن مهرگان)، از همه روزها مهم‌تر بوده است.

اسامی ماه‌های اوستایی، همانند ماه‌های فصلی نامیده شده بود که عبارت بودند از:

1ـ فروردین                    به‌نام فره‌وشی

2- اردیبهشت               راستی و عدالت، نظم الهی

3ـ خرداد                   (هاروت) قانون همه درست

4ـ تیر               فرشته و نماینده باران

5ـ امرداد                   فرشته و نماینده جاویدان یا «‌‌ماروت»‌و مظهر پاک زوال‌ناپذیر اهورامزدا

6ـ شهریور                   کشور برگزیده آسمانی

7ـ مهر یا میترا             فروغ خورشید، پیمان، دوستی

8ـ آبان                   منسوب به فرشته نگهبان آب

9ـ آذر               ماه نیایش آتش

10ـ دی             ماه دین، نام ماه خدا آفریدگار

11ـ بهمن                   منش پاک یا بهترین منش

12ـ اسفند                   فروتنی پاک

 

با تقسیم سال به 12 ماه، مساله‌ی اساسی، 5 روز اضافه در مجموع ایام ماه‌های بالا که هر کدام 30 روز محاسبه شده بود، به دلیل کبیسه بودن هر چهار سال یک‌بار، مشکلاتی ایجاد می‌کرد. تا اینکه خواجه نظام‌الملک وزیر ملک‌شاه، تعدادی از منجمین و ریاضی‌دانان عصر خود را برای حل این مشکل گرد آورد. که از میان آن‌ها معروف‌ترین، حکیم عمربن ابراهیم خیامی بود. و به دستور ملک‌شاه «‌‌‌خیام»، اقدام به طراحی و ایجاد زیچ ملک‌شاهی نمود. با توجه به این‌که در دوره‌های پایانی ساسانیان، روش‌هایی برای تنظیم اجرای کبیسه معمول و آن روش در دوره اسلامی نسخ گردید و تقویمی به‌نام هجری قمری (مهی) رواج یافته بود که رعایت این تقویم، با فصول سال مناسب نبود. و همواره با دشواری‌هایی همراه بود. از جمله جشن‌های رایج ملی و اعیاد گوناگون مذهبی. و هم‌چنین امور کشت و کشاورزی و وصول مالیات و باز و بسته شدن مراکز دانش و پژوهش و آموزش و اداره‌ها، این نوع گاه‌شماری به تدریج جای خود را به سال خورشیدی 360 روز، و سپس به محاسبه سال‌های کبیسه به سال 365 روز داد. به هر حال نام حکیم عمرخیام نیشابوری در محاسبه و پابرجایی سال خورشیدی، فراموش شدنی نیست.

با روشن شدن، روند برگزاری ایام و سال و ماه در تقویم خورشیدی، باور ایرانیان برای آغاز جشن‌های نوروزی یکی از مهم‌ترین اتفاقاتی است که در درازای تاریخ یک ملت ممکن است به‌جود آید.

ایرانیان آغاز مراسم جشن‌های نوروزی را با مراسمی آغاز می‌کنند که به صورت سینه به سینه در خانواده‌ها، جای گرفته است. کمابیش از اوایل اسفند ماه، بسیاری به استقبال نوروز می‌روند. خانه‌تکانی و تمیز کردن محیط زندگی، یکی از مهم‌ترین روش‌هایی است که برای آغاز جشن‌های نوروزی به اجرا درمی‌آید. ایرانیان معتقدند که در شب آخر سال، ارواح درگذشتگان به خانه‌های خود بازمی‌گردند و اگر محیط خانه تمیز و چراغ بازماندگان روشن باشد، شاد می‌گردند و برای همین است که هنگام جشن سال نو، پیش از تاریک شدن هوا، چراغ‌ها را روشن می‌کنند.

در باور ایرانیان، آتش پاک‌ترین و مقدس‌ترین عنصری است که نورافشانی می‌کند، آتش نشانه مادی از تصور الوهیت قابل رویت است که خودش منبع روشنایی و پاکی مطلق است.

شادروان استاد محمد معین در مورد ستایش آتش می‌نویسد «‌‌در حکمت اشراق سهروردی، موثر حقیقی وجود نور است. چون محبت و قهر صادر از نور است و حرکت و حرارت نیز هر دو معلول نور باشد» ایرانیان با بهره‌گیری از سنت باستانی و اعتقاد به اهمیت آتش، در آخرین شب چهارشنبه‌ی هر سال که تقریبا آغاز سال نو جمشیدی است، به روشن کردن آتش و پرش از روی هفت کپه آتش را خوش‌یمن و موجب سلامتی و دور شدن بیماری‌ها می‌دانند. چون به‌هر حال، آتش را عامل پاکیزه کردن اشیای ناپاک می‌دانستند و این روز را چهارشنبه سوری نامیدند که هنوز با علاقه بیشتری این مراسم در هر جا که ایرانی زندگی می‌کند، برگزار می‌گردد و می‌توان گفت هر سال باشکوه‌تر از سال پیش، به انجام می‌رسد.

عدد هفت در نزد ایرانیان به عنوان یک عدد مقدس بود. و این سرچشمه گرفته از باستانی‌ترین اندیشه در گذر سال نیز مورد توجه قرار گرفت. آقای رحیم نوروزی کتاب آیین نوروزی می‌نویسد: «‌‌‌‌برپا داشتن آیین‌های نیایش برای سیارات هفت‌گانه که از هنگام کوچ آریایی‌ها به ایران زمین مورد قبول همگان شد» (ص 101)

استاد پورداود در مورد عدد هفت می‌گوید: بدون شک ماخذ تقدس عدد هفت در نزد اقوام آسیاییک و در نزد اقوام سامی، در اثر نفوذ تقدس سیارات هفت‌گانه است که از خدایان سوری محسوب بوده است و این تقدس در نزد اقوام هندآریایی زبان (وداها) بوده است.

عدد هفت در آیین مهر (میترا)، از اهمیت خاصی برخوردار بوده و بر هفت اصل بنیان نهاده شده که عبارتند از:

1ـ جهان را، یک پروردگار درخور ستایش است.

2ـ بیش از یک زن نگیرید.

3ـ برده‌داری کار ناشایستی است.

4ـ گناه بخشوده نمی‌شود و بایستی جزا داده شود.

5ـ پیشوایان دین و دولت، باید انتخابی باشند.

6ـ ثروت باید محدود باشد.

7ـ مردم جهان با هم برابرند.

 

در آیین میترا، مراحل سلوک هفت‌گانه وجود دارد که شیخ عطار در منطق‌الطیر به عنوان هفت وادی سلوک یاد کرده و می‌نویسد:

1ـ طلب

2ـ عشق

3ـ معرفت

4ـ استغنا

5ـ توحید

6ـ حیرت

7ـ فنا

در میترائیسم نیز مراحل هفت‌گانه عبارتند از:

1ـ کلاغ

2ـ پارسا

3ـ سرباز

4ـ شیر

5ـ پارسی (ایرانی)

6ـ مظهر آفتاب (پیک خورشید)

7ـ مقام پیر یا پدر

به هر صورت، این عدد مقدس در سفره هفت‌سین سال نو که خانواده بر گرد آن می‌نشیند جای گرفته است. و هفت نوع خوراکی، سبزی که با حروف سین شروع می‌شود در این سفره می‌گذارند، و آتش باقی‌مانده از چهارشنبه آخر سال را نیز در آتش‌دان نگهداری و آن را در سفره‌ی هفت می‌گذاشتند، که اینک شمع روشن به جای آن نشسته است.

هفت‌سین، شامل: سیب، سرکه، سماق، سمنو، سنجد، سیر، سبزه هستند که همگی ریشه گیاهی دارند و این به دلیل ارزش بسیار بالای کشاورزی در زندگی ایرانیان باستان بوده است.

در میان سفره هفت‌سین، آب، که یکی از پدیده‌های آفرینش، نماد و منشاء حیات است، جای می‌گیرد و در میان آن ماهی قرمز رنگی به عنوان نماد زندگی گذاشته می‌شود. پس از پایان نوروز، ماهی را در آب روان رها می‌نمایند.

معمولا ایرانیان، طی مراسم عید که معمولا 5 روز و برخی آن را تا 13 روز فروردین پاس می‌دارند، به دیدار بزرگان و هم‌چنین خانواده‌هایی که در سال قبل عزیزی را از دست داده‌اند، برای پرسه می‌روند. و این یادآوری، خوش‌ترین حرکتی است که در دیدارهای نوروزی انجام می‌گیرد. کوچکترها به دیدار بزرگان می‌روند، و انواع تنقلات، شیرینی،  و هدیه دادن نیز از مراسم نوروزی است. روز سیزده نوروز ایرانیان به خارج از خانه بروند. در میان سبزه‌زارها و فضاهای سبز روزها را بگذرانند.

این فرهنگ و اندیشه‌ی ایرانی تا جهان باقی است، خواهد ماند. اینک که بسیاری از ایرانیان در گستره‌ای از جهان زندگی می‌کنند، آن‌‌ها این فرهنگ را به‌صورت یک جشن همگانی برگزار می‌نمایند. و این‌چنین است که مردم جهان با این فرهنگ به تدریج آشنا شده و خود نیز با حضور در این مراسم، آن را پاس می‌دارند. جشن نوروز در تمام کشورها و سرزمین‌هایی که در قلمروی جهان فرهنگ ایرانی قرار دارد برپا می‌شود. علاوه بر آن جوامعی در قلمروهای دیگر، چون مغولستان در آسیا و مصر و زنگبار در آفریقا نیز آن را برپا می‌دارند و گرامی می‌شمارند


  
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >