کاش از لطف شبی یاد ز ما میکردی
یاد از عاشق افتاده ز پا میکردی
کاش بیمار فراقت که ز پا افتاده
با نگاه ملکوتی تو دوا میکردی
کاش میآمدی با یک نظر ای نخل امید
گره از کار من زار تو وا میکردی
کاش یک شب تو برای فرجت مالک من
با دل سوخته خویش دعا میکردی
همچو باران به سر شیعه بلا میبارد
کاش میآمدی و دفع بلا میکردی
پرچم ظلم برافراشته شد در همه جا
کاش تو پرچمی از عدل بپا میکردی
کاش یک روز رضایی ز وفا
مهدی فاطمه از خود تو رضا میکردی
************
فَمَا احْلَوْلَتْ لَکُمُ الدُّنْیَا فِی لَذَّتِهَا، وَ لَا تَمَکَّنْتُمْ مِنْ رَضَاعِ أخْلَافِهَا، إلَّا مِنْ بَعْدِ مَا صَادَفْتُمُوهَا جَائِلاً خِطَامُهَا، قَلِقاً وَ ضِینُهَا، قَدْ صَارَ حَرَامُهَا عِنْدَ أقْوَامٍ بِمَنْزِلَةِ السِّدْرِ الْمَخْضُودِ، وَ حَلَالُهَا بَعِیداً غَیْرَ مَوْجُودٍ، وَ صَادَفْتُمُوهَا، وَاللهِ، ظِلّاً مَمْدُوداً إلَی أجَلٍ مَعْدُودٍ. فَالْأرْضُ لَکُمْ شَاغِرَةٌ، وَ أیْدِیکُمْ فِیهَا مَبْسُوطَةٌ؛ وَ أیْدِی الْقَادَةِ عَنْکُمْ مَکْفُوفَةٌُ، وَ سُیُوفُکُمْ عَلَیْهِمْ مُسَلَّطَةٌ، وَ سُیُوفُهُمْ عَنْکُمْ مَقْبُوضَةٌ.
ألَا وَ إنَّ لِکُلِّ دَمٍ ثَائِراً، وَ لِکُلِّ حَقٍّ طَالِباً. وَ إنَّ الثَّائِرَ فِی دِمَائِنَا کَالْحَاکِمِ فِی حَقِّ نَفْسِهِ، وَ هُوَ اللهُ الَّذِی لَایُعْجِزُهُ مَنْ طَلَبَ، وَ لَا یَفُوتُهُ مَنْ هَرَبَ. فَأقْسِمُ بِاللهِ، یَا بَنِی أمَیَّةَ، عَمَّا قَلِیلٍ لَتَعْرِفُنَّهَا فِی أیْدِی غَیْرِکُمْ، وَ فِی دَارِ عَدُوِّکُمْ! ألَا إنَّ أبْصَرَ الْأبْصَارِ مَا نَفَذَ فِی الْخَیْرِ طَرْفُهُ! ألَا إنَّ أسْمَعَ الْأسْمَاعِ مَا وَعَی التَّذْکِیرَ وَ قَبِلَهُ![1]
]پس شما ای فرزندان امیه![ دنیا به کامتان شیرین نشد، و خوردن شیر پستانهایش برایتان میسر نگردید، مگر آنگاه که آن را شتری دیدید که مهارش رها، و از لاغری میانبندش لغزان است. حرام آن نزد اقوامی مانند درخت سدری بود پربار و بیخار ] و در دسترس[، و حلالش دور از دسترس و نایاب. به خدا قسم، به دنیا دست یافتید در حالی که سایهای بود که برای مدتی گسترده است. زمین برایتان از معارضی خالی، و دستتان برای انجام هر کاری باز است. دست رهبران واقعی از شما کوتاه شده و شمشیرهایتان بر آنان مسلط گشته و شمشیرهای آنها از شما باز گرفته شده است.
آگاه باشید که هر خونی خونخواهی، و هر حقی خواهانی دارد. خونخواه خونهای ما مانند حکمکننده دربارة حق خویشتن است. ] و حق ما را مانند حق خود به کمال میستاند[، و او همان خدایی است که هر کس را بخواهد ] و بجوید[ بگیرد، و هیچ گریزندهای از دسترس او بیرون نرود. ای فرزندان امیه! به خدا قسم میخورم که این حکومت را پس از اندکزمانی در دست دیگران، و در خانة دشمنتان خواهید دید. بدانید بیناترین چشم آن است که نگاهش در خیر نفوذ کند و شنواترین گوش آن است که تذکر و پند را بشنود و بپذیرد.
فتنههای آخرالزمان
حضرت علی(ع)، ضمن چند روایت گونههای متعددی از فتنههای آخرالزمانی را بیان نموده اند و همانطور که خواهیم دید، چهارمین یا پنجمین آنان را بدترین آنها خواندهاند: چهار فتنه رخ خواهد داد؛ در اولی خونریزی مباح میشود؛ در دومی خونریزی و غارت اموال؛ در سومی خونریزی، غارت اموال و تجاوز به نوامیس؛ چهارمی که حتی اگر در سوراخ روباه پنهان شده باشی دچار آن فتنه خواهی شد.
حضرت علی(ع) از آغازین ایام حیات، در محضر رسول خدا(ص) بود و از دریای علم ایشان خوشه برمیچید. به تصریح آن امام همام، نبی خاتم(ص) در لحظات آخرین زندگی پرخیر خویش، هزار دروازة علم را برای ایشان گشودند که از هریک از آنها هزار در دیگر گشوده شد.1 بنابر شرایطی که حضرت علی(ع) در آن میزیستند بیش از دیگر اهل بیت(ع) به تصویر و ترسیم آینده، گاه نزدیک و گاه دور پرداختند. از مشهورترین پیشگوییهای ایشان که به سرعت، راستی آن بر مخاطبان عیان شد، ماجرای جنگ نهروان با خوارج بود که فرمودند: «از شما کمتر از ده تن کشته خواهد شد و از ایشان کمتر از ده تن زنده خواهند ماند».2 این عبارت پیش از آغاز نبرد بیان شد و اندکی پس از خاتمة نبرد، شمارش شهدای سپاه و فراریان خوارج، حاضران را متحیر نمود. گاه نیز در روایات علوی صحبت از آیندة نه چندان دور است؛ برای نمونه از این دست میتوان به پیشگویی امیرمؤمنان(ع) دربارة حملة مغول به سرزمینهای اسلامی یاد کرد3 که با استناد به همین روایت و با درایت و حزم خواجه نصیرالدین طوسی، جامعة شیعیان کمترین آسیب را در این فتنه متحمل شد.
یکی از پیشگوییهایی که در لابهلای بیانات امیرمؤمنان، امام علی(ع) مطالب ارزنده و قابل توجهی دربارة آن میتوان یافت، مسئلة فتنههای آخرالزمانی است. دربارة موضوع فتنههای آخرالزمان، روایات متعددی از معصومان(ع) نقل شده که در اینجا تنها به مرور روایات علوی اکتفا میکنیم و انشاءالله در فرصتی دیگر، باید به تفصیل دربارة آن سخن گفته شود.