سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفته‏اند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیده‏هاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مى‏گوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مى‏نمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقین‏اند . ] [نهج البلاغه]
مشخصات مدیروبلاگ
 
خاتون[3]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

 


داستان قشنگ شیطان ونمازگذار


مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند.


لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.


در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد،


خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.


مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و


در همان نقطه مجدداً زمین خورد!


او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش


را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.


در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید.


مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))،


از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.


مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد


ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست


در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند.


مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.


مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.


مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.


مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد.


شیطان در ادامه توضیح می دهد:


((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.))


وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید،


خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم


و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید.


به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر


باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید.


بنا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.


داستان:


کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید. زیرا هرگز نمی دانید


چقدر اجر و پاداش ممکن است ازمواجه با سختی های در حین تلاش به انجام کار خیر


دریافت کنید. پارسائی شما می تواند خانواده و قوم تان را بطور کلی نجات بخشد.


این کار را انجام دهید و پیروزی خدا را ببینید.


اگر ارسال این پیام شما را به زحمت می اندازد یا وقتتان را زیاد می گیرد،


پس آن کار را نکنید. اما پاداش آن را که زیاد است نخواهید گرفت. آیا آسان نیست


که فقط کلید “ارسال” را فشار دهید و این پاداش را دریافت کنید؟


ستایش خدایی را است بلند مرتبه