کاش از لطف شبی یاد ز ما میکردی
یاد از عاشق افتاده ز پا میکردی
کاش بیمار فراقت که ز پا افتاده
با نگاه ملکوتی تو دوا میکردی
کاش میآمدی با یک نظر ای نخل امید
گره از کار من زار تو وا میکردی
کاش یک شب تو برای فرجت مالک من
با دل سوخته خویش دعا میکردی
همچو باران به سر شیعه بلا میبارد
کاش میآمدی و دفع بلا میکردی
پرچم ظلم برافراشته شد در همه جا
کاش تو پرچمی از عدل بپا میکردی
کاش یک روز رضایی ز وفا
مهدی فاطمه از خود تو رضا میکردی
************
مرا به غیر تو نبود پناه مهدی جان
که من گدایم و هستی تو شاه مهدی جان
در انتظار تو شاها گذشت عمر عزیز
نگشت حاصل من غیر آه مهدی جان
شها فقیرم و مسکین و بر سر راهت
نشسته ام به امید نگاه مهدی جان
من عاشقم که ببینم جمال تو آیا
بود به سوی جناب تو راه مهدی جان؟
بحق حرمت اجداد خود نما نظری
ز مرحمت به من رو سیاه مهدی جان
خمید پشت من که از بار معصیت شاها
نموده ام همه عمر اشتباه مهدی جان
**************
باز هم جمعه شد و غصّه ی من تازه شده
درد این بی خبری بی حد و اندازه شدهباز هم جمعه شد و چشم به ره مانده شدم باز از دوری تو خسته و درمانده شدمباز هم جمعه شد و از تو خبر نشنیدم باز از بی خبری های دلــــم نالــیدمباز هم درد فراقـت کـمرم را خم کرد باز دوری تو چشمان مرا پر نم کرد باز هم جمعه شد و چشم به در منتظرم شاید آورد صبا از مه رویت خبرم