سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قناعت مالى است که پایان نیابد . [نهج البلاغه]
مشخصات مدیروبلاگ
 
خاتون[3]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

 

در سینمای ایران عبارتی به نام «فیلمفارسی» وجود دارد که وقتی به فیلم یا اثری نمایشی اطلاق می‌شود، یک دنیا مفهوم را به دنبال خود دارد. این واژه کلیدی در سال‌های پیش از انقلاب «اختراع» و به فیلم‌های خاصی در آن زمان اطلاق ‌شد اما همچنان در سال‌های پس از انقلاب و در سال‌های اخیر نیز بارها کاربرد یافته و به آثار خاصی اطلاق شده است.

فیلم‌هایی با این تعریف آثاری هستند که در آن منطق مشخصی وجود ندارد، به نکات فنی و هنری توجه چندانی نمی‌شود، اعمال نفوذ تهیه‌کننده و سرمایه‌گذاران در اثر مشهود است، تمامی‌ روابط عاشقانه منجر به ازدواج‌های قابل پیش‌بینی می‌شود، دیالوگ‌ها باسمه‌ای و کلیشه‌ای است، آدم‌های بد همیشه شکست می‌خورند، بازیگران بازی‌های بدی ارائه می‌کنند، بازیگران نقش‌های کلیشه‌ای قبلی خود را تکرار می‌کنند، تماشای فیلم باعث نمی‌شود چیزی دستگیر مخاطب شود و از همه مهم‌تر قواعدی که در یک سینمای عادی روایت می‌شود درباره چنین فیلم‌هایی مصداق نمی‌یابد.

برای تشریح بیشتر موضوع بهتر است داستان فیلم «پسر تهرانی» را که اکران عمومی آن چند روزی است آغاز شده به همراه برخی جزئیات با هم مرور کنیم.

فیلم، داستان مردی ثروتمند به نام تهرانی را روایت می‌کند که قصد دارد برای پسرش سروش که تازه از آمریکا برگشته زن بگیرد. پسر او فرد ساده‌دلی است که براحتی به زنان و دختران دل می‌بندد و به این علت دچار اذیت و آزار روحی می‌شود. این مشکلات سبب شده تا سروش از ازدواج رویگردان شود اما پدرش که آرزو دارد فرزندان او را ببیند، به ترفندهای مختلفی متوسل می‌شود تا فرزندش را تشویق به ازدواج کند.

شروع فیلم با روایت آقای تهرانی آغاز می‌شود. این روایت مخاطب را به بیمارستانی خصوصی می‌رساند که در آن پدر برای وادار کردن سروش به ازدواج، این‌طور وانمود می‌کند که در حال گذراندن آخرین لحظات زندگی روی تخت ccu است. کافی است یک‌بار این صحنه را در ذهن خود مرور کنید.

پدر کت و شلوار بر تن دارد، ابتدایی‌ترین مسائل برای منطقی جلوه دادن این صحنه رعایت نشده و از همه مهم‌تر این‌که واقعا کدام پدر عاقلی ممکن است به چنین صحنه‌سازی پیش پا افتاده‌ای متوسل شود و چند میلیون تومان هزینه کند تا فرزندش را برای ازدواج گول بزند؟ شاید اینطور تصور شود که کارگردان تلاش کرده در این فیلم، فضایی کمدی و فانتزی را ایجاد کند و این صحنه و دیگر صحنه‌های فیلم نیز در خدمت این مساله بوده است؛ اما وقتی چنین صحنه‌هایی به جای خنداندن مخاطب، در ذهن او سوال و اما و اگر ایجاد کند، ضعف‌های فیلم جلوه‌گر می‌شود.

یکی از مهم‌ترین مشکلاتی که «فیلمفارسی» با آن مواجه است، مشکل اولیه «فیلمنامه» است که سبب می‌شود کل اثر بر مبنایی غیرمنطقی شکل بگیرد. فیلمنامه «پسر تهرانی» با آشفتگی روایی زیادی مواجه است. فیلم ملغمه‌ای از ژانرهای مختلف سینمایی است.

از طرفی تلاش شده تا با طرح این مساله که «پسری که از آمریکا آمده تحت تاثیر فرهنگ آن کشور تمایلی به ازدواج ندارد» سعی می‌کند شکل و شمایل فیلم‌های معناگرا را به خود بگیرد و از طرف دیگر با نمایش صحنه‌هایی مانند صحبت کردن زنی که سال‌ها قبل فوت کرده، شکل و شمایل فیلمی‌ فانتزی را تداعی می‌کند. گاه فیلم بشدت جدی می‌شود و مثلا پدر فرزند خود را به کلانتری می‌برد تا با توسل به قانون او را وادار به ازدواج کند و گاهی روابط میان فرزندان چنان برعکس می‌شود که فرزندان پدر و مادر خود را کنترل می‌کنند تا خدای ناکرده اقدام به امر مقدس ازدواج نکنند! آقای تهرانی که برای سال‌هایی طولانی  نزدیک 20 سال  تن به ازدواج نداده، بسادگی و با دیدن زنی که ویژگی‌های ظاهری چندانی هم ندارد، عاشق او می‌شود و از هجر او به عذاب در می‌آید و تصمیم به ازدواج با او می‌گیرد.

در صحنه‌ای دیگر از فیلم می‌بینیم آقای تهرانی بعد از حضور کوتاه‌مدت لیلی در خانه‌اش، به منزل مادر او می‌رود و با این جمله از سوی مادر لیلی مواجه می‌شود که «دخترم خیلی از شما تعریف کرده.» واقعا لیلی چه مدتی است که آقای تهرانی را می‌شناسد و چند ساعت پیش او بوده که حالا بخواهد برای مادرش از این مرد «خیلی تعریف» کند؟!

با این حجم از اتفاق‌های غیرمعقول، شما می‌توانید در فیلم منتظر باشید که مثلا مبلمان و اثاثیه خانه هم شروع به حرف زدن کنند و دست به دست هم بدهند تا برای سروش «زن» پیدا کنند. چنین سهل‌انگاری‌هایی در فیلم این تصور را در مخاطب ایجاد می‌کند که برای نگارش چنین فیلمنامه‌ای زحمت زیادی صرف نشده و احتمالا چارچوب اصلی فیلمنامه در یک کافی‌شاپ شکل گرفته و در طول ساخت اثر نیز عوامل هنری از رهنمودها و مشورت‌های تمامی ‌اعضا برای قوام آوردن فکر اولیه استفاده کرده‌اند و هیچ پیشنهادی را برای ساخت فیلمی ‌ضعیف و سست از دست نداده‌اند.

«انتخاب بازیگران» نیز از دیگر نکات قابل توجه در این فیلم است. فیلم دچار «شریفی‌نیا»‌زدگی بی‌اندازه‌ای است. مانند اغلب فیلم‌هایی که این بازیگر در آن ایفای نقش می‌کند، از یک جای فیلم به بعد فیلم بر مدار این بازیگر قرار می‌گیرد و اوست که با دیالوگ‌های خود قصه را تداوم می‌دهد. ضمن آن‌که بازیگران ثابت «تیم» شریفی‌نیا هم بدون توجه به منطق‌های انتخاب بازیگر او را در فیلم همراهی می‌کنند. در فیلم پسر تهرانی شخصیت اصلی داستان جوانی 26 ساله است که بتازگی از آمریکا آمده است.

این نقش توسط بازیگری ایفا می‌شود که در زمان حضور در این فیلم 38 سال داشته و طبیعی است چهره و فیزیک او تناسبی با جوانی 26 ساله نداشته باشد و هر اندازه هم که تلاش کند تا با نقش نسبتی برقرار کند، باز هم یک جای کار می‌لنگد. شقایق فراهانی در نقشی در حد و اندازه یک «هنرور» ظاهر شده که حتی از روی صندلی خود هم تکان نمی‌خورد. شیلا خداداد هم که در فیلم‌های مختلفی نقش‌های محوری ایفا کرده، در این فیلم از قاب عکس بیرون نمی‌آید و حضوری هنرورگونه دارد.

سارا خوئینی‌ها و نادر سلیمانی هم که در تیم ثابت شریفی‌نیا همچنان حضور دارند، در این فیلم ایفای نقش می‌کنند. در این میان حضور یوسف صیادی بسیار تامل‌برانگیز است.

معلوم نیست او راننده است یا خدمتکار خانه؟! بازیگر نقش داماد خانواده نیز که مدیر تولید و فرزند تهیه‌کننده است ، یکی از همان نشانه‌های آشکار «فیلمفارسی» است که در آن معمولا فرد سرمایه‌گذار خودش یا یکی از نزدیکانش در فیلم ایفای نقش می‌کنند و آنچه در این میان در نظر گرفته نمی‌شود، میزان تناسب یا عدم تناسب بازیگر با نقش است.

فیلم «پسر تهرانی» ساخته کارگردانی است که پیش از این فیلم‌های «عروس خوشقدم» و«نقاب» را از او دیده‌ایم. هر دو فیلم فاصله زیادی با «پسر تهرانی» دارند. گاهی اوقات وقتی با فیلمی‌ ضعیف مواجه می‌شوم از خود می‌پرسم که با این حجم از امکانات و حضور فردی مانند تورج منصوری که فیلمبردار  کارگردانی قابل است، چگونه می‌توان فیلمی‌ تا این اندازه ضعیف ساخت؟ گاهی ساخت چنین فیلم‌هایی به مراتب سخت‌تر از ساخت آثاری خوب و قابل قبول است.